ناشناس ( تحصیلات : سیکل ، 16 ساله )

سلام من دختر نوجوان ۱۶ ساله ای هستم یک مشکل بزرگ دارم من خیلی اعتماد به بنفس کم است همیشه احساس سر شکستگی میکنم حتی دوستانم مرا مسخره میکنند هر چه تلاش میکنم اعتماد به بنفس بالایی داشته باشم نمیشود مدرسه برایم کسل کننده شده است چون دوستان زیادی ندارم وکسی هم زیاد بامن حرف نمیزند.لطفا کامل راهنمایی کنید ممنونم


مشاور (خانم فیض آبادی)

با سلام، سپاس از طرح سوالتان، امیدوارم پاسخ فعلی بتواند کمک کند تا از جایی که هستید، یک قدم به سمت حال خوب، حرکت کنید.
گاهی به خاطر شباهت اصطلاحات، از معنای حقیقی و تفاوت هایشان با هم، غافل می شویم. درست مثل دو مفهوم عزت نفس و اعتماد به نفس، که ممکن است به اشتباه، به جای هم استفاده شوند. عزت نفس، ریشه های خودارزشمندی را در فرد می سازد و تقویت می کند. در حالی که اعتماد به نفس، میوه عزت نفس است. احساس سرشکستگی می تواند ناشی از تجربه فقدان، کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس باشد. زمانی که فرد در ارزیابی هایش اشتباه کند و مشکلاتش را زیر ذره بین و توانمندی هایش را زیر میکروسکوپ بگذارد و آنها را ریز ببیند، احساس سرشکستگی به سراغش می آید. لازم است از خودتان بپرسید این احساس سرشکستگی را از چه زمانی و به دنبال چه اتفاقی، تجربه کردید؟ این احساس چقدر در شما پررنگ است و آیا شدت آن باعث شده تا اصلا به سراغ تقویت مهارت هایتان نروید؟ شده تا به حال به خاطر این احساس، کاری را شروع نکنید یا حس کنید انرژی تان پایین آمده است؟ به جز احساس سرشکستگی، احساس غمگینی، خشم و ناامیدی را هم تجربه می کنید؟ پاسخ این پرسش ها، حکم فانوسی را دارند که می توانند راه را برایتان روشن کنند و آن وقت است که می توانید به کمک این بررسی به خودتان بگویید «علت مشکلات اخیر من، این مسائل بوده اند، حالا چه کاری از دست من برای خودم بر می آید تا حلشان کنم؟» فرد در حالت غمگینی سالم، حس نمی کند که ارزشمند نیست. بلکه آن را واکنش مناسبی به رویداد ناراحت کننده می داند و در عین حال، نسبت به آینده، دلسرد نیست. خشم و غم سالم و مخرب، تفاوت هایی با هم دارند. در حالت ناسالم، فرد به سمت افسردگی پیش می رود.
نوجوانانی که عزت نفس پایینی دارند، احساس ناتوانی و درماندگی می کنند. برای مدیریت این احساس، می توانید بعد از کشف علت اصلی و برطرف کردن مانع، سعی کنید با شناخت استعدادهایتان، مهارت هایی را بیاموزید. وقتی ببینید که می توانید از پس مشکلات بربیایید، احساس درماندگی تان کمتر خواهد شد. چون می دانید منابع ارزشمندی درونتان هست که در مقابل فقدان ها، دست شما را خالی نمی گذارند. یکی از مهارت هایی که همه ما به آن احتیاج داریم، مهارت ارتباط مؤثر است. برای برقراری ارتباطی سالم، لازم است که کلامتان شفاف و واضح باشد. خیلی وقت ها جمله های ما همراه با کنایه و آلوده به ابهام است و شخص، متوجه منظور ما نمی شود. احترام و ارتباط صادقانه هم جزئی از یک ارتباط سالم هستند. کسانی که در یک ارتباط، شنونده ای مشتاق  (حاضر و دقیق) هستند، این پیام را به گوینده منتقل می کنند که «تو و حرف هایت برایم ارزشمند هستید». هنر گوش دادن، برقراری ارتباط چشمی، پرسشگری از مخاطب (شنونده خوب، یک شنونده فعال است و نه منفعل) و همدلی، اجزی یک ارتباط خوب هستند که با تمرین می توانید آنها را در خودتان تقویت کنید.
یادآوری مهم: این پرسش و پاسخ، جایگزین خدمات تخصصی روانشناختی نخواهد شد و در صورتی که مشکل فعلی‌تان باعث اختلال در زمینه های اجتماعی، تحصیلی و شغلی شما شده است، توصیه می‌کنم حتما به یک روانشناس مجرب، مراجعه بفرمایید.
 
بیشتر بخوانید:

عوامل بالا و پایین رفتن اعتماد به نفس